خاطرات من و دخترم

و در آخرین روزهای تعطیلات تابستان یه روز خوب تو شهر بازی هروی و بعد هم رستوران مورد علاقه وانیا خانم که عاشق سوپهای این رستورانه شهر بازی سرزمین شادی و در آخر هم رستوران مورد علاقه وانیا خانم و یه دختر عصبانی که یکم دیر سوپشو براش آوردن ...

هفته آخر مرداد ماه تصمیم گرفتیم که یه سفر کوتاه بریم شمال که وانیا خانم بره دریا بخاطر همین با خونواده برادرم و مامانم راهی شدیم البته دختر داییم هم همراهمون بود کلی خوش گذشت خوشبختانه هوا هم خوب بود و کلی باهامون یاری کرد طوریکه تو رفت مجبور شدیم به وانیا تی شرت اضافه بپوشونیم هر چی بود سفر عالی شد... چالوس رادیو دریا نمک آبرود     دهکده ساحلی سیترا   بازم ساحل زیبای رادیو دریا محل اقامتمون ...

اخر مرداد شد و کلاسهای تابستانه مدرسه هم تموم شد برای روزای پایانی مدرسه دو تا جشنواره در نظر گرفته بودن یکی جشنواره آرزوهای رنگی که تو زمین چمن کنار مدرسه بچه ها حباب بازی کردن و دیگری هم جشنواره نمایشگاه و فروشگاه دست سازه های تابستونی بچه ها بود که بچه ها تمام کاردستی هایی که تو فصل تابستون درست کرده بودن به معرض نمایش عموم گذاشته بودن و اونایی که دوس داشتن قیمت گذاری کرده بودن و میتونستن بفروشن این کار برای بچه ها خیلی جالب بود البته کارهای دستی کلاس پیش دبستانی چیز خیلی خاصی نبود ولی همون رو هم وانیا گفته بود که میخوام یادگاری نگه دارم و قیمت نمیزارم جشنواره آرزوهای رنگی نمایشگاه و فروشگاه دست سازه های تابستانی ...